باشگاه خبرنگاران پویا؛ رفتن آل کثیر به استقلال در این روزها سروصدای زیادی به پا کرده است. ظاهرا هر دو طرف داستان این بار از این انتقال رضایت ندارند.
خبرهای رسیده از استقلال حاکی از جذب عیسی آلکثیر است؛ بازیکنی 35 ساله که در لیست مازاد پرسپولیس قرار گرفته بود. آلکثیر در فصل گذشته نه در برنامههای تاکتیکی گاریدو جایگاهی داشت و نه در تفکرات اسماعیل کارتال ترک تبار که عطای کار در ایران را به لقایش سپرد.در این شرایط، استقلالیها او را خریداری کردهاند؛ بازیکنی که وقتی جوانتر در پرسپولیس به اوج محبوبیت رسید و اگر محرومیت عجیب به سراغش نمیآمد، شاید زننده گل فینال آسیایی هم برای پرسپولیسیها میشد. به رزومه او اضافه کنید که توانسته دو بار دروازه استقلال را باز کند و همین مسئله محبوبیت او را در بین هوادارن سرخپوشان ضریب دوچندان داده بود.
اینکه آلکثیر به چه قیمتی – مادی یا غیرمادی – این انتقال را پذیرفته و چرا استقلال چنین خریدی انجام داده، به نگاه او به زندگی شخصی بر میگردد و همچنین تفکرات سرمربی و مدیران این تیم که در اخذ تصمیمات خلقالساعه ید طولایی دارند. اما یک نکته مهم این است که افکار عمومی در دو طرف این موضوع، از این انتقال رضایت ندارند البته شاید خرید این بازیکن به مارکت ضعیف و خالی از مهاجم داخلی و مشکلات پرداخت به خارجیها هم برگردد.
اما هوادارن استقلالی به دلیل سن بالای این بازیکن و انتظارات بالایی که از مدیران دارند، نتوانستهاند این انتقال را هضم کنند. در طرف مقابل، هواداران افراطی پرسپولیس، به دلایل هواداری این جابهجایی را نمیپذیرندهرچند شاید از نظر خود بازیکن زندگی آینده خود خصوصا در روزگت. البته پرسپولیسیها سابقه انتقالهای مشابه را دارند؛ رفتن مهدی هاشمینسب از پرسپولیس به استقلال، سالها پیش سروصدای زیادی به پا کرد و حواشی آن هنوز پس از بیش از بیست سال در فوتبال ایران دیده میشود. ترکشهایی که دو فصل حضور او کنار نکونام در کارد فنی استقلال برای فوتبال ما ایجاد کرد، شاهد این موضوع است.
در جهان فوتبال نیز چنین اتفاقاتی زیاد رخ داده است. رفتن لوئیز فیگو از بارسلونا به رئال مادرید، همچنین انتقال لوئیز انریکه به بارسلونا در فوتبال اسپانیا، و حضور کارلوس تهوز از منچستر یونایتد در منچستر سیتی، نمونههایی هستند که حواشی زیادی برای بازیکنان و تیمها به دنبال داشت.
در فوتبال ایران نیز انتقالهای جنجالی کم نبودهاند. اگر از مورد مهدی هاشمینسب بگذریم، میتوان به جابهجایی شاهرخ بیانی در دهه شصت اشاره کرد که از استقلال به پرسپولیس آمد و به استقلال گل زد، یا جابهجایی غلام فتحآبادی که در آن سالها سروصدای زیادی به پا کرد.
تمام این بازیکنان، چه در فوتبال داخلی و چه خارجی، به دلایل مختلفی محبوب و در اوج بودند که تصمیم گرفتند پیراهن تیم رقیب را بپوشند. بازیکنان کاریزماتیکی که هر چند دهه یک بار در فوتبال دیده میشوند. فوتبال حرفهای، هنجارهای خاص خود را دارد و این نوع جابهجاییها ممکن است از نظر بازیکنان انتقام، دغدغه مالی یا حفظ جایگاه در بازار نقل و انتقالات باشد؛ اما واقعیت این است که معیار محبوبیت و در اوج بودن بازیکن نیز در پذیرش این انتقالها نقش مهمی دارد.
در سه فصل اخیر، بازیکنان زیادی از پرسپولیس به استقلال رفتهاند؛ از آرمان رمضانی گرفته تا رامین رضاییان و محمد نادری که هیچکدام در قامت «یاغی» ظاهر نشدهاند. همچنین سعید مهری که سابقه بازی در استقلال را داشت، به پرسپولیس آمد و با وجود دقایق کم حضورش، با گرفتن یک پنالتی زهر خود را به استقلال ریخت اما هرگز «یاغی» خوانده نشد. علی نیکبخت نیز که مستقیم از استقلال به پرسپولیس رفت و به استقلال گل زد، نتوانست محبوبیت زیادی در تیم جدید کسب کند و معیارهای «یاغی» بودن را به طور کامل نداشت.
یاغی بودن هرچند شرایط متفاوتی برای بازیکنان فوتبال ایجاد میکند، اما واقعیت این است که هر انتقالی از یک تیم به تیم دیگر نمیتواند «یاغی» نامیده شود؛ چرا که مولفههای یاغی شدن صرفاً تغییر پیراهن نیست، بلکه باید افکار عمومی تیم مقابل نیز بازیکن را بپذیرد ضمن اینکه شرایط این بازیکن در قیاس با بازیکنان از این دست متفاوت است در عین حال امثال آلکثیر به دلیل قطعا تغییراتی که در زندگی خود به دلیل این اتفاق رخ میدهد باید خود را وفق پذیرتر از قبل با آینده خود آماده کنند.
پایان پیام/