باشگاه خبرنگاران پویا: خبر سقوط بشار اسد و فرار او به مسکو یکی از اخبار تکان دهنده سال اخیر بود. یکی از مشهورترین خاندان های سیاسی جهان که 5 دهه سوریه را در بزرگ ترین تحولات منطقه رهبری کردند دیگر در مسند قدرت نیستند و سوریه دوران جدید را سپری خواهد کرد.
از زمان روی کار آمدن حزب بعث و حافظ اسد در سوریه تا سقوط فرزندش حدود 5 دهه میگذرد که در این سالها سوریه یکی از تاثیرگذارترین کشورهای منطقه به یکی از حوزههای فعال بحران خاورمیانه تبدیل شده است.
دوران اسد پدر همراه با ثبات سیاسی کشور پس از چندین کودتا و درگیری با اسرائیل در حوزه سیاست خارجی بود، میراثی که به فرزند رسید اما تحولات سریع خاورمیانه قدرت او را به چالش کشید تا سوریه تبدیل به عرصه قدرت نمایی بازیگران منطقهای و بینالمللی شود.
پایان عصر کودتا با کودتای بعث
سوریه پیش از 1971 چندین کودتا را از زمان استقلال خود از سر گذرانده بود.
کودتای حسنی الزعیم (مارس 1949)،کودتای سامی الحناوی (اوت 1949)،کودتای اَدیب الشیشکلی (1951-1954)، کودتای بعثیها (مارس 1963)،کودتای داخلی بعث (فوریه 1966) و سرانجام کودتای ژنرال حافظ اسد (1971) که سرآغاز حکومت او و فرزندش در سوریه بود.
پیش از کودتای اسد، این کشور در جنگ 1967 به همراه مصر و اردن وارد جنگ با اسرائیل شده بود که منجر به اشغال بلندیهای جولان توسط رژیم صهیونیستی شده بود.
همچنین این کشور یک دوره اتحاد سیاسی-سرزمینی ناموفق با مصر را نیز از سر گذرانده بود.
حافظ اسد که از افسران نیروی هوایی سوریه بود، به کمک کودتای 1963، تحت حمایت حزب بعث، به صحنه قدرت وارد شد.
او در ابتدا به عنوان وزیر دفاع فعالیت میکرد و توانست با استفاده از شبکهای از افسران و نیروهای وفادار در ارتش، قدرت خود را تقویت کند.
حافظ اسد در سال 1970 با یک کودتای بدون خونریزی که به «جنبش اصلاحی» معروف شد، رهبری سوریه را در دست گرفت.

حافظ اسد از طایفه علوی بود که در ترکیب جمعیتی سوریه یک اقلیت به حساب می آمدند.
وی با گرایش های ناسیونالیستی و ضد اسرائیلی خود در کنار تسهیل ورود علویها به مناصب کلیدی و حساس توانست پایگاه اجتماعی قدرتمندی ایجاد کرده و جای خود را در عرصه سیاسی سوریه محکم کند.
در سال 1973، قانون اساسی جدیدی اعلام شد که اصلاحاتی را در قانون اساسی موقت سال 1969 به همراه داشت؛ قانونی که قدرت بیشتری به رئیسجمهور بهجای نخستوزیر میداد.
دشمنی با اسرائیل
حافظ اسد از ابتدای حکومت خود با اسرائیل درگیر بود و آزادسازی جولان یکی از اهداف اولیه او بود.
اسد و انور سادات، رئیس جمهور مصر برای آزادی سرزمینهایی که در جنگ 1967 از دست داده بودند در سال 1973 وارد جنگ با اسرائیل شدند.
این درگیری اگرچه با پیشروی سریع اولیه دو کشور و آزادسازی حجم قابل توجهی از سرزمینهایشان همراه بود اما در دور بعد با ضدحمله قدرتمند اسرائیل مواجه شد.
اسرائیل پس از سه روز توانست آنها را به خط آتشبس قبل از جنگ بازگرداند و سپس در یک ضدحملهٔ چهار روزه در عمق خاک سوریه پیشروی کند، بهطوریکه بعد از یک هفته حومهٔ دمشق زیر آتش توپخانه اسرائیل قرار گرفت.
این امر موجب تضعیف پیشرویهای مصر نیز شد و پیشروی اسرائیل در آن محور را نیز به همراه داشت.
این جنگ سرانجام با آتش بس سازمان ملل پایان یافت و سوریه توانست شهر «قنیطره» را از صهیونیستها پس بگیرد اگرچه که تا امروز جولان در اشغال صهیونیستها مانده است.
برخلاف مصر که پس از جنگ اکتبر به سمت توافق صلح و عادی سازی روابط با اسرائیل در ازای پس گرفتن سرزمینهایش حرکت کرد، سوریه علی الرغم گفتگوهای نیمه دوم دهه 1990 بر سر جولان با اسرائیل، هرگز از جایگاه محوری خود در حمایت از فلسطین و مبارزه با اسرائیل عقب نشینی نکرد.
در دوران جنگ داخلی لبنان و حمله اسرائیل به این کشور (1982)، سوریه یکی از بازیگران اصلی این درگیری بود.
بخشی از این موضوع در قالب حضور نظامی سوریه در لبنان رقم خورد که از سال 1982 آغاز شد و تا 2005 تداوم یافت و بخش دیگری در قالب پیوند میان سوریه و مقاومت لبنان رقم خورد.

در دهه 1980، شمار نیروهای سوری به بیش از سی هزار نفر رسید و این نیروها در خاتمه دادن به جنگ داخلی در سال 1990 و حفظ امنیت لبنان نقش عمده ای ایفا کردند.
اختلاف با عراق
حزب بعث در دهه 1970 حزب حاکم سوریه و عراق بود اما این به معنای اتحاد و نزدیکی دو کشور نبود.
فارغ از اختلافات فکری در حزب حاکم در دو کشور، رقابت بر سر رهبری جهان عرب میان صدام حسین و حافظ اسد به شکل فعالی استمرار پیدا کرد.

در پی این تحولات، حافظ و صدام به مخالفان سیاسی یکدیگر تبدیل شدند و حزب بعث دچار شکاف و تجزیه شد.
اختلافات به حدی رسید که هر یک از این دو رهبر به مخالفان و تبعیدیهای یکدیگر پناه میدادند و در نهایت روابط رسمی میان آنها قطع شد.
در پی این رویدادها، حافظ اسد در جنگ ایران و عراق به حمایت از جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
او و صدام حسین همچنان یکدیگر را به خیانت به حزب بعث متهم میکردند و هر یک خود را نماینده حقیقی و اصلی حزب بعث میدانستند.
اختلاف میان صدام و حافظ اسد حتی پس از پایان جنگ ایران و عراق خاتمه نیافت و تلاش های شوروی برای میانجیگری میان دو کشور نزدیکش بی نتیجه ماند.
این روند به گونهای پیش رفت که با حمله صدام به کویت و آغاز جنگ خلیج فارس، سوریه نیز در ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا علیه عراق مشارکت کرد.
مشکلات داخلی
مشی سکولار حافظ اسد در حکومتداری و سیطره حزب بعث بر امور سیاسی موجب ایجاد نوعی استبداد در سوریه شد که با هرگونه مخالفتی محکم برخورد می کرد.
مخالفت با بروز نمادهای اسلامی و فعالیتهای سیاسی اسلام گرایانه، موجب درگیری این گروهها و در راس آنها اخوان الامسلمین سوریه با حافظ اسد شد.
به دنبال برخی انفجارها و ترورها که حکومت سوریه، اخوان المسلمین را مسبب آن میدانست درگیریهای خونینی میان دوطرف رخ داد.

نقطه اوج این اتفاقات، سرکوب اخوانیها در شهر حما در سال 1982 بود که بنا به گزارشهای مختلف هزاران کشته در پی داشت.
به دنبال تلاش اخوان المسلمین برای تسلط بر حما، این شهر قبل از محاصره بمباران شد و پس از آن به مدت 27 روز مورد حمله توپخانهای قرار گرفت.
درگیری میان اخوان و حافظ اسد تا پایان مرگ او ادامه داشت که با سرکوب شدید این گروه همراه شد.
یک حادثه جانشین حافظ را تغییر می دهد
با بالا رفتن سن حافظ اسد، وی به دنبال جانشینی برای خود و استمرار قدرت علویها و خانواده خود بود.
حافظ اسد، فرزند ارشد خود را برای جانشینی برگزیده بود: باسل اسد.
باسل سه سال از بشار بزرگ تر بود ، مهندسی خوانده بود ولی به مسائل نظامی-استراتژیک علاقه مند بود.

بنابراین با صلاحدید پدر وارد ارتش شد، تا درجه سرگردی پیش رفت و فرماندهی گارد ریاست جمهوری و حفاظت از رئیسجمهور و کاخش را عهده دار شد.
بعد از مدتی از سوی حافظ اسد مسوول پرونده حزب الله لبنان شد و همین امر، آرام آرام او را به شیعه علاقه مند کرد و حتی شایعه گرویدن اش به مذهب شیعه به موساد هم رسید.
بنابر این اسرائیل با حساسیت بیشتری او را تحت کنترل قرار داد و نهایتاً در تصادفی مشکوک و در حالی که تنها 31 سال داشت و روز 21 ژانویه 1994 بود، کشته شد.
این اتفاق موجب شد که برخلاف برنامه ریزی قبلی، تغییری در جانشین ایجاد شود.
حافظ اسد در سال 1999 در حالی که مشغول مکالمه تلفنی با رئیس جمهور لبنان بود دچار سکته قلبی شد و بشار اسد با ادای سوگند رسمی، رئیس جمهور سوریه شد.
چشم پزشکی که رئیس جمهور شد
بشار متولد 11 سپتامبر 1965، در سال 1988 مدرک پزشکی خود را از دانشگاه دمشق دریافت کرد و پس از آن به خدمت در ارتش سوریه پرداخت.
او چهار سال بعد، برای ادامه تحصیل به لندن رفت و در رشته چشمپزشکی به تحصیلات تکمیلی پرداخت اما در سال 1994، پس از فوت ناگهانی برادر بزرگترش، باسل به سوریه فراخوانده شد تا جایگاه او را به عنوان جانشین پدرش، حافظ اسد، بر عهده گیرد.

در سال 1998، بشار اسد به دانشگاه نظامی وارد شد و مسئولیتهای نظامی و سیاسی بیشتری را در سوریه پذیرفت، از جمله نظارت بر حضور نیروهای سوری در لبنان.
اولین چالش جدی بشار پس از ریاست جمهوری، ادامه حضور نیروهای سوری در لبنان بود که با نبود حافظ اسد مورد انتقاد احزاب سیاسی لبنانی مورد حمایت آمریکا و فرانسه در این کشور قرار داشت.
ترور رفیق حریری در سال 2004 که به تازگی از نخست وزیری لبنان استعفا داده بود و یکی از اصلی ترین مخالفان حضور نیرو های سوری در لبنان بود جرقه بحران سیاسی در این کشور را زد و انگشت اتهام به سمت سوریه گرفته شد.

این ترور بسیار مشکوک مقدمه فشارهای بین المللی برای خروج نیروهای سوری از لبنان شد که سرانجام در سال 2005 نهایی شد.
بازگشت به تحولات منطقه با حمایت از حزب الله
خروج سوریه از لبنان در شرایطی بود که آمریکا در سالهای پس از 11 سپتامبر و لشکرکشی به خاورمیانه، هر دولت مخالف خودش را با اتهام حمایت از تروریسم در میان گزینههای حمله بعدی قرار میداد.
در 6 مه 2002 جان بولتون معاون وزیر خارجه وقت آمریکا، تحت عنوان "ورای محور شرارت" یک سخنرانی داشت.
در این سخنرانی او سه کشور کوبا، لیبی و سوریه را با ادعای حمایت این دولتها از تروریسم و تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی در کنار کشورهای موسوم به "محور شرارت" قرار داد.
پیش از او جرج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا در 29 ژانویه 2002 در سخنرانی سالیانه خود در کنگره ایالات متحده آمریکا، سه کشور جمهوری اسلامی ایران، کره شمالی و عراق را محور شرارت دانسته بود.
افزایش تحرکات اسرائیل بعد از سرکوب خشونت آمیز انتفاضه مردمی فلسطین موجب افزایش نگرانی ها در منطقه شد چراکه ایده مشترک آمریکایی-اسرائیلی "خاورمیانه جدید" مطرح شده بود.
اقدام غافلگیرانه حزب الله در اسیرگیری از رژیم صهیونیستی و حمله اسرائیل به لبنان، جنگ جدیدی را در منطقه رقم زد.
سوریه در این جنگ با درک تحولات و تعیین کننده بودن آن، به عنوان حامی مقاومت به پشتیبانی از آن پرداخت.
حاج حسن خلیل معاون سیاسی حزب الله در گفتگویی که چندسال قبل با شبکه المنار داشت تأکید کرد: «سوریها درهای انبارهای مهمات ارتش و گارد ریاستجمهور را باز کردند و شروع به ارسال کمک کردند... تمام سلاحهای منحصر به فرد که به آن نیاز داشتیم، تهیه نشده بود؛ حتی موشکهای کورنت به صورت مرتب فرستاده شد و در تمام طول جنگ و در نبرد مشهور تانکها (زدن تانکهای مرکاوای اسرائیل) استفاده کردیم».

معاون سیاسی حزب الله در ادامه بر نقش سرتیپ محمد سلیمان مشاور امنیتی رئیسجمهور بشار اسد در روند انتقال تاکید کرد.
این نکته از چشم صهیونیستها دور نماند و در سال 2008 سرتیپ محمد سلیمان در طرطوس ترور شد که در راستای طرح اسرائیل برای تضعیف سوریه و پشتیبانی حزب الله بود.
بهاری که خیلی زود به زمستان رسید
در دوران آغازین زمامداری بشار، برخی اصلاحات فرهنگی و سیاسی به اجرا درآمد که به نام «بهار دمشق» شناخته میشود.
این تغییرات به عنوان اولین گامها در جهت نوسازی در کشور مطرح شدند، اگرچه این اصلاحات در نهایت با موانع و چالشهایی مواجه شدند.
اگرچه بشار اسد کوشید تا در جریان کنگره ملی حزب بعث با متمرکز ساختن توجه خود بر اقتصاد و مساله فساد سیاسی قدری از فشارهای اقتصادی بر مردم بکاهد و استانداردهای زندگی آنها را ارتقا دهد اما این اصلاحات ناموفق ماند.
در مقابل موج موسوم به "بهار عربی" که شمال آفریقا را درنوردیده بود به سوریه نیز رسید.

در سال 2011، همزمان با اوجگیری اعتراضات مردمی در کشورهای عربی، موجی از تظاهرات در شهرهای مختلف سوریه نظیر حمص، درعا، حما، لاذقیه، جبله و دمشق آغاز شد.
این اعتراضات که ابتدا به شکل مسالمتآمیز و با خواستههایی اجتماعی و سیاسی شروع شده بود، با برخورد ارتش سوریه و ظهور گروههای مسلح رنگ و بوی جنگ داخلی به خود گرفت و به ظهور گروههای تروریستی-تکفیری همچون داعش و جبهه النصره انجامید.
ظهور داعش از سال 2014 و سرایت آن به عراق، موجب مداخله بازیگران دیگر همچون ایران، روسیه و حزب الله به منظور مقابله با تروریسم افسار گسیخته در منطقه شد.
از طرف دیگر حضور بازیگران دیگری همچون آمریکا، ترکیه، قطر و عربستان و تعدد گروههای مسلح در سوریه موجب پیچیدگی اوضاع این کشور شد.
"آستانه" تا سقوط
سرکوب داعش با مداخله ایران و روسیه منجر به توافقی میان این دو کشور و ترکیه به عنوان سه بازیگر مهم در تحولات سوریه شد که از آن به عنوان روند آستانه یاد می شود.
پس از آنکه دولت سوریه توانست حاکمیت خود را در اکثر مناطق تحت سیطره خود گسترش دهد روند سیاسی میان سه کشور تاثیرگذار از 2016 آغاز شد که در نهایت برای آتش بس به نتیجه رسید.

براساس این آتش بس طرفهای مذاکره کننده بر سر ایجاد منطقهای عاری از تنش در شمال غرب سوریه (ادلب)، برگزاری گشتهای مشترک نظامی ترکیه و روسیه و ایجاد یک کریدور امن برای کمکهای بشردوستانه به توافق رسیدند.اما در عمل وضعیت سوریه همچنان بحرانی ماند.
تحریمهای آمریکا و در راس آنها "قانون سزار" اقتصاد سوریه را به شدت مورد هدف قرار داد.
حملات اسرائیل به مناطق مختلف سوریه به بهانه مبارزه با استقرار و حضور نیروهای ایران و حزب الله افزایش یافت و به زیرساختهای نظامی آسیب رساند.
از سوی دیگر، دولت سوریه تنها بر نیمی از کشور خود حکومت میکرد و نیمی دیگر درگیر منازعات ترکیه و کردها، حضور آمریکاییها و تحرکات مخالفان مختلف دولت در استان ادلب بود.
در سال آخر بشار اسد تلاشهای گستردهای برای عادی سازی روابط خود با کشورهای عربی خصوصا -عربستان و امارات متحده عربی-انجام داد و حتی توانست پس از یک دهه دوباره به اتحادیه عرب برگردد اما این اقدام بر تغییر وضعیت اقتصادی سوریه موثر نبود.
سرانجام در نوامبر 2024، اتاق عملیات فتح المبین (وابسته به معارضین) به رهبری گروه تحریر الشام (جبهه النصره سابق) عملیات گسترده ای را با عنوان ردع العدوان بر علیه بشار اسد شکل دادند.
این حملات که از هدف اولیه آن یعنی آزادسازی حلب فراتر رفت در عمل به پیشروی سریع مخالفان منجر شد و در سایه انفعال و عقب نشینی ارتش سوریه به سرعت به دمشق رسید و سوت پایان 50 سال حکومت خاندان اسد در سوریه را به صدا درآورد.
پایان پیام/